جدول جو
جدول جو

معنی سنگ بحری - جستجوی لغت در جدول جو

سنگ بحری(سَ گِ بَ)
سنگ شجری. (آنندراج). رجوع به سنگ شجری شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سنگ شجری
تصویر سنگ شجری
مرجان، جانور بی مهرۀ دریایی که مانند گیاه به زمین چسبیده است، بقایای قرمز رنگ این جانور که در جواهرسازی به کار می رود، سنگ شجری
فرهنگ فارسی عمید
(سَ گِ بَ)
به فارسی توتیای انابینی است. (فهرست مخزن الادویه). توتیا. سفالک. (الفاظ الادویه)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَنِ بَ)
شاعر ترک درگذشتۀ 994 هجری قمری او راست: تعلیقه بر ’فوائد ضیائیه’ جامی. (کشف الظنون)
لغت نامه دهخدا
(سَ گِ شَ جَ)
بسد و مرجان زیرا که در دریا مانند درخت میروید. گویند: چون از دریا برآرند و هوا خورد متحجر شود. لهذا حجه الاسلام غزالی او را حد وسط نوشته میان نبات و جماد و از اینجا مستفاد میشود که سنگ شجری غیر از عقیق شجری است که نقش اشجار بر آن میباشد. و به معنی اول تحریف سنگ بحری است. (آنندراج). بسد را گویند که مرجان باشد بسبب آنکه از دریا مانند درخت میروید. (برهان). مرجان. بسد. ریشه مرجان. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
عمل سنگ باران. رجم و سنگ انداز. (ناظم الاطباء) :
مکن بر فرق خسرو سنگباری
چو فرهادش مکش در سنگساری.
نظامی
لغت نامه دهخدا
سنگ برنده. حجار. آنکه سنگ از کوه و جز آن برد. سنگلاخ. (ناظم الاطباء) ، هم سفر و رفیق سفر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سَ بُ)
دهی است از دهستان تبادکان بخش حومه شهرستان مشهد. دارای 290 تن سکنه است. آب آن از قنات و رودخانه. محصول آنجا غلات و شغل اهالی زراعت و مالداری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سنگ برق
تصویر سنگ برق
درخش سنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سنگباری
تصویر سنگباری
رجم و سنگ انداز
فرهنگ لغت هوشیار
مرتعی در کجور، پر سنگ و ریگ
فرهنگ گویش مازندرانی